- shima rahnamaI love Orodism
- گفتمان : 220
امتیاز : 147623
سپاسگذاری از ایشان : 1816
کار/علاقه مندی ها : فلسفه مهمترین علاقه منه. برای همین عاشق مکتب فلسفی اُرُدیسم هستم . دیگه اینکه متاسفانه پدرم را در کودکی از دست دادم ، مامانم مدیر یک مجموعه آموزشی است. به مطالعه هم علاقه زیادی دارم . مامانم می گه: روی نظم اطرافم وسواس دارم ! خودم میگم : اصلا اینطور نیست البته کمی هم هست اما دلیل داره و دلیلشم این هست که با نظم دادن به اطرافم می تونم بهتر فکر کنم . اصلا وقتی اطرافت نظم نداشته باشه چطور می تونی فکر کنی؟
آغازها در فلسفه حکیم ارد بزرگ
پژوهش و نگارش : مسعود اسپنتمان
ارد بزرگ می گوید : تنها “آغاز ها” را باید “جشن” گرفت چرا که شیره جهان در رشد و “زایندگیست” .
جشن گرفتن “آغازها” را در شاهنامه فردوسی به آشکارا میتوانیم ببینیم.
برگزاری نخستین جشن [سده] در شاهنامه به زمان هوشنگ باز میگردد که آتش اهورایی نخستین بار پدید می آید:
بگفتا فروغی است این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / “سده” نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد چون او دگر شهریار
دومین جشن [نوروز] در زمان جمشید برپا میگردد و آن نخستین پرواز آدمی بر فراز زمین است.
چو خورشید تابان میان هوا / نشسته بر او شاهِ فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت اوی / شگفتی فرومانده از بختِ اوی
بخ جمشید بر گوهر افشاندند / مر آن روز را “روز نو” خواندند
سومین جشن [مهرگان] در زمان فریدون برپا میگردد که جشن پیروزی نیکی بر بدی، فریدون بر ضحاک است
پرستیدن “مهرگان” دینِ اوست / تن آسانی و خوردن آیین اوست
پیوند میان “آغازینگی” و “جشن” و “زایندگی” شایسته ی پژوهش است. برآیند این سه مینه را میتوانیم در واژه ی “نوزاد” [نوزوت] ببینیم. نوزادی یا نوزوتی نام جشن کستی بندی و سدره پوشی زرتشتیان است. هم جشن است، هم زایش، و هم آغاز وینه ای نو در زندگانی باورمندانش. آغازها همواره با زایشها همراهند و به یاد ماندنشان را وامدار جشنی هستند که تنها و تنها برای ماندگاری آن زایش، و آن آغاز برگزار میشود. در این میان، هر چه آن زایش بزرگتر باشد، آغازش آن نیز بزرگتر، و پیرو آن، جشن همتراز با آن نیز پرشکوه تر و به یاد ماندنی تر است. برای نمونه جشن زایش میترا را میتوان نام برد که هزاران سال است در شب چله برگزار میشود و جشنیست بزرگ برای زایش ایزدی بزرگ که آغازنده ی فلسفه و فرزانی بزرگ است.
اکنون اگر یکی از سه گوش زایندگی، آغازینگی و جشن را پاک کنیم، بیگمان فلسفه ی هر سه را از میان برده ایم.
زایندگی، بی آغازینگی، تکرارست
آغازینگی، بی زایندگی، ناباروریست
زایندگی و آغازینگی بی جشن، محکوم به فراموشیست
زایش اندیشه ای را میتوان برای همیشه جشن گرفت که در آغاز به هست در آمدن، باروری نخستین خود را به زایایی همیشگی دگردیسه کند. او پیوسته می زاید چون همیشه بارور است. اما روزی که نتواند پیوستگی خود در خودزایی را با زایشی دوباره نمایان سازد، به مرگ آهسته دچار میشود. و مرگ، آغازی ندارد بلکه پایان است و پایان را جشن نمیگیرند. زیرا جشن، ستایش است [یسنا و جشن در اوستا به معنی ستایش است] و هیچکس مرگ را نمیستاید، مگر آخشیج مرگ زا، که در اندیشه ی ایرانی کسی نیست جز اهریمن.
اگر مرگ داد است بیداد چیست؟ / ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟ (فردوسی پاکزاد)
و این چرخه تا بدانجاست که به ساختار فلسفه ای نیرومند برسیم.
اهریمن همخانواده با مرگ و پایان و سوگواریست و در او، زایندگی و آغاز و جشن راهی ندارد. او هستی آور نیست، بلکه فرمانروای نیستی است. ازین رو او را با شیره و شیرازه ی کار جهان میانه ای نیست.
شیره و شیرازه ی گیتی به همراه جشن و زایندگی و آغازینگی، همه آفریده اهورامزدا هستند
(در اسطوره های ایرانی میخوانیم که اهریمن و پیروانش در هر زمستان به جویدن شیرازه و بن جهان میآغازند اما درست در زمان نوروز که چشم دارند جهان از هم بپاشد، میبینند که شیرازه ی استومند هستی باز پیکرینه و استوار گشته است).
- نگارORODIST
- گفتمان : 535
امتیاز : 157351
سپاسگذاری از ایشان : 1122
کار/علاقه مندی ها : نمی دونم این مهمه یا نه مهم نیست اما خوب من تنها فرزندی هستم که پدر (بهمن) و مادرش (مینا) در جزیره اَرُدیسم ونکوور حضور دارند! و در واقع از بنیانگذارانش هستن. به عنوان یک اُرُدیست ، آرزو دارم همه مردم دنیا در صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند. به نظرم دنیا اونقدر بزرگ هست که برای همه ما فضای عرض اندام باشه.